هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی و حالات ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌باختگی و اسارت در چنگال معشوق می‌نالد و از سوختن مانند پروانه در آتش شمع چهره‌ی معشوق سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از رهایی از ننگ خودی و مستی بی‌پایان می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و حالات ناشی از آن ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۸ - در طور خواجه

منم و میکده و مغبچه مست امشب
هر دم از مستی او داده دل از دست امشب

چون پری هر نفس از جلوه مستانه او
کرده چون اهل جنون نعره پیوست امشب

دست چون طره گهی بر ذقنت کرده دراز
که چو گیسو شده زیر قدمش پست امشب

ممکنم نیست خلاصی ز دو زلفش که شدست
دل بهر حلقه ازان سلسله پابست امشب

شمع آن چهره چو پروانه وجودم را سوخت
تا نگویی اثر از هستی من هست امشب

بت ترسا میم از میکده چندان بنمود
که دل شیفته از ننگ خودی رست امشب

هوش تا روز چرا رو ندهد فانی را
این چنین کز کف آن مغبچه شد مست امشب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷ - در طور مخدومی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹ - در طور خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.