هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق و جدایی از یار سخن می‌گوید. شاعر از رنج هجران، بی‌قراری و ناشادی دور از معشوق می‌نالد و زندگی بدون او را همچون زهر قاتل توصیف می‌کند. احساس سوختگی دل، بی‌تابی و غوغای درونی از دیگر مضامین این شعر است. شاعر در نهایت به این نکته اشاره می‌کند که زنده بودن بدون یار و جان، دشوار است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند درد فراق و مرگ نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۲ - تتبع شیخ

میرود یار جدا زو کار بر من مشکل است
داغ هجرم بر تن و نیش فراقم بر دل است

باده دور از وی کجا آرد نشاطم ای رفیق
زانکه آب زندگی بی او چو زهر قاتل است

یا دلم را سوخته یا در گرفته از دلم
جای آتش هاش در صحرا که در هر منزل است

هست آن خورشید زیبایی مرا عمر عزیز
کی عجب باشد به رفتن گر چنین مستعجل است

گر دو صد صبر و شکیبم نقش گردد در ضمیر
در زمان از موج سیلاب فراقش زایل است

می نماید سعی دور از وی هلاکم را اجل
گوئیا از کشتن بیدار هجرش غافل است

هست این غوغای رستاخیز اندر قافله
از دل چاکم نه از بانگ درای محمل است

تا کدامین محفلش جا گشت باری در غمش
داستان عشق من افسانه هر محفل است

رفت جان همراه جانان فانی ار میرد چه عیب
زنده بودن چونکه بی جانان و بی جان مشکل است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.