۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳ - تتبع خواجه

رندان همه در کوی مغان گشته خرابت
ای مغبچه شوخ چه مست است شرابت

لطف و کرمت تیر کشیدست به تنها
ارباب وفا جان دهد از ناز و عتابت

هستی تو پری زانکه درآیی بدل و جان
در آمدن خانه کسی نیست حجابت

پرسی که چو من نیست به خوبی مه و خورشید
روشن بود ای ماه چو خورشید جوابت

در دیده اهل نظر آن چهره عیانست
جز تیره گی هستی ما نیست نقابت

در بادیه عشق ببازی نتوان رفت
کانجاست بسی صدمت و بسیار مهابت

فانی ننهی پای به سر منزل مقصود
تا نیست به جز باده هستی خور و خوابت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - تتبع شیخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.