هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی و وابستگی خود به می و خرابات سخن می‌گوید. او از شیفتگی خود به مغبچگان و باده‌پرستی در خرابات مغان یاد می‌کند و از دست دادن خود در این راه را بیان می‌دارد. همچنین، به نقد زاهدانی می‌پردازد که ریاضت می‌کشند اما از حقیقت عشق و مستی بی‌خبرند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و همچنین به موضوعاتی مانند شراب و مستی اشاره دارد که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، درک کامل این متن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

شمارهٔ ۸۴ - ایضا له

مانده در کوی مغان تا ابدم عاشق و مست
که شدم شیفته مغبچگان روز الست

سر نهم پیش قدح همچو صراحی هر دم
در خرابات مغان تا شده ام باده پرست

رفتم از دست ز تشویر خمار ای ساقی
لطف باشد به یکی جرعه گرم گیری دست

آن میان هست در آغوش و کسی گوید نیست
وان دهن نیست به گفتار و تو پنداری هست

دلم ای مغبچه مشکن که درین دیر کهن
هست بد مست هر آن شوخ که او جام شکست

قامتم خم شده از خدمت رندان در دیر
پیر از بس سبوی باده بدوشم که نشست

زاهدا چند ریاضت کشی اینک فانی
خورد یک جام فنا وز خودی خود وادست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.