۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳ - ایضا له

مرا که جز به خرابات عشق راهی نیست
به غیر درگه پیر مغان پناهی نیست

ز بهر سجده بتی گر طلب کنم چه عجب
به غیر بت چو سرم را حواله گاهی نیست

به قتل من چه کشد غمزه ات صف مژگان
ز بهر مور کشی حاجت سپاهی نیست

ز اهل حسن خلاص است ملک دل بی تو
سپه چه کار کند در میان چو شاهی نیست

به صدق دعوی عشقم طلب مکن دو گواه
که اندرین سخنم جز خدا گواهی نیست

وفا ز جسم تو گر دل نخواست عیب مکن
به کس چنین طمع از ترک دل سیاهی نیست

مجو به دشت فنا سبزه و گل ای فانی
چرا کز آتش آهم درو گیاهی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲ - تتبع شیخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.