۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷ - تتبع خواجه

هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت
کز التفات پیر مغان هیچ کم نداشت

تنها نه من به خاک مذلت فتاده ام
هرگز فلک بر اهل خرد جز ستم نداشت

دارم سفال کهنه میخانه پر شراب
کین آئینه سکندر و این جام جم نداشت

در هجر گو بمیر هر آنکس که در وصال
جور و جفای دلبر خود مغتنم نداشت

جز قامتت که سوی اسیران خرام کرد
در باغ دهر سرو سهی این قدم نداشت

آن طفل شوخ مرغ دل خلق صید کرد
با آنکه دام طره پر پیچ و خم نداشت

فانی به فکر آن دهن ار مرد نیست عیب
کی بود کو عزیمت ملک عدم نداشت؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.