۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴ - تتبع خواجه

من و میل الف قامت آن حور سرشت
بر سرم چون که قضا در ازل این حرف نوشت

چشم دارم که دهد پیر مغان از سر خم
چو به رندان لحد زیر سرم باید خشت

مطلب نخل وفا از چه که دهقان قضا
هرگز این تخم عجب در چمن دهر نکشت

منم امروز و می و مغبچه و دیر مغان
شیخ و فردا طلب کوثر و رضوان بهشت

نتوان یافتن از غفلتش اندر مسجد
در حضور طلبش هست چه مسجد چه کنشت

خوب و زشتی تو وابسته به رد است و قبول
آن چو مخفی است چه دانی که که خوبست و که زشت؟

نیک و بد نیست چو در دست کسی باده بیار
فانی ار زشت خصال آمد و گر خوب سرشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.