۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۰ - در طور شیخ

دو زلف کان مه نامهربان به تاب افکند
نقاب بر مه و برقع بر آفتاب افکند

به طرف مصحف عارض نمود حلقه زلف
نشانه را پر طاوس در کتاب افکند

معاشران همه بیدار کرد بهر صبوح
مرا چو دید روان خویشرا بخواب افکند

به دست جام مرادش همیشه پر می باد
مرا به دیر مغان آنکه در شراب افکند

بآب خضر مگر کرد زهره را ممزوج
کسی که آب خضر در شراب ناب افکند

وگر به لعل می آلود ساقی سرمست
بجانم آتش و در چشم اضطراب افکند

ز عشق با جگری سوخته بود فانی
چو مفلسی که در آتش جگر کباب افکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱ - تتبع حضرت شیخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.