هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناکامی‌های عاشقانه و نرسیدن به آرزوهایش سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق، وعده‌های بی‌ثمر، و رنج‌های عشق شکایت دارد و به دنبال پناهگاهی برای آرامش است. با وجود ناامیدی، هنوز امیدوار است، اما می‌داند که به مرادش نخواهد رسید. عشق را سکوت و فنا می‌داند و از بی‌قراری خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و فنا ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۸۰ - تتبع خواجه

اقبال ره بکوی مغانم نمیدهد
ادبار آنچه طالب آنم نمیدهد

گویا نیافتست ز مطلوب کس خبر
زانکس به جستجوی نشانم نمیدهد

از نقد جان بهاش گرانست عجب مدان
گر می فروش رطل گرانم نمیدهد

یک بوسه ام ازان کف پا وعده کرد لیک
بر پاش تا که جان نفشانم نمیدهد

دارالامان میکده با من نشان دهید
کز رنج و غصه دور امانم نمیدهد

از وصل او مراد دلم وعده کرد چرخ
دارم امید اگر چه که دانم نمیدهد

آئین عشق ناطقه را لال بودنست
فانی از آن مجال امانم نمیدهد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.