۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۶ - مخترع

لب لعلت که گویم جان پاکش
بخنده جان پاکان شد هلاکش

دلم چون غنچه زان شد غرقه در خون
که کردی از جفا هر سوی چاکش

دل ار چه ذوقناک از وصل شد لیک
ز بیم هجر هستم هولناکش

هر آنکس را که سوزد شعله هجر
ز تاب آتش دوزخ چه باکش

برهنه زان نهد بر خاک ره پا
که جان پاکبازان گشته خاکش

چو در باغ مغان عریانم از می
چو آدم ستر سازم برگ تاکش

کشد یکسو جنون یکجانبم عشق
چو فانی مانده ام اندر کشاکش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵ - تتبع مخدوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.