هوش مصنوعی: این شعر از شمع به عنوان نمادی از عشق و فداکاری در برابر معشوق سخن می‌گوید. شمع در بزم عشق و طرب، قربانی ستم معشوق می‌شود و با وجود شعله‌ور بودن، هرگز به پای قد و روی معشوق نمی‌رسد. شاعر از ساقی می‌خواهد که شمع را از بزم حذف کند، زیرا شمع از نور جمال معشوق منور شده است. در نهایت، شمع مانند دیوانه‌ای به فانوس و زنجیر بسته می‌شود و سرنوشتی مشابه افسر زرین پیدا می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و استفاده از نمادها و تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ستم و فداکاری نیاز به درک بالاتری از روابط انسانی دارد.

شمارهٔ ۲۰۷

تا که یک شام به بزم طربش در شد شمع
کشته و مرده آنشوخ ستمگر شد شمع

در شب وصل رخ آن بت مهوش کافیست
شمعها خوش نبود زانکه مکرر شد شمع

شعله آتش رخسار تواش در گیرند
یعنی از نور جمال تو منور شد شمع

با همه سرکشی و شعله حسن افروزی
کی به قد و مه روی تو برابر شد شمع؟

ساقیا بزم مرا شمع نباید امشت
کز می روشن و زان چهره میسر شد شمع

پای در بند به فانوس و به گردن زنجیر
زانکه دیوانه آن سرو سمن بر شد شمع

فانی اندیشه افسر ز سرت بیرون کن
بین که چون افسر زر داشت دران سر شد شمع
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۸ - در طریق مخدوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.