هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و حسرت خود به معشوق می‌گوید. او از دوری و ناکامی در رسیدن به معشوق شکایت دارد و اشک‌هایش حتی آستانهٔ خانهٔ معشوق را تر کرده است. شاعر از قهر و خشم معشوق می‌ترسد، اما همچنان امیدوار است که روزی به او برسد. او حاضر است برای یک دیدار کوتاه با معشوق جان خود را فدا کند و عشق را برتر از هر ناز و نیاز می‌داند. در نهایت، شاعر به ناتوانی خود در برابر عشق اعتراف می‌کند و سرنوشت خود را می‌پذیرد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۱۶ - مخترع

چو با صد حسرتش از دور بینم
چه راه آنکه با آن مه نشینم

ز اشکم آستانش نیز تر شد
چو آب او گذشت از آستینم

براند تندباد قهرش از خشم
اگر چون گرد بر کویش نشینم

پی یک دیدنش وانگاه مردن
شده عمری که هر سو در کمینم

نیازم صد هزار و هر یکی را
فزون زان ناز به آن نازنینم

بامیدی که شاید پا رساند
براهش سده شد عمری جبینم

چه سازی منع فانی زاهد از عشق
تو در قسمت چنان و من چنینم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵ - در طور مخدوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷ - مخترع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.