هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و فراق معشوق می‌نالد و از رنج‌های عشق و جدایی سخن می‌گوید. او از بی‌مهری معشوق و زخم‌های عشق شکایت دارد و بیان می‌کند که چگونه این فراق، جان و دلش را نابود کرده است. شاعر همچنین از پشیمانی از عشق و تصمیم به کناره‌گیری از دل‌بستن به دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۱۷ - مخترع

ز هجرت ای مه بی مهر دل نابود شد تن هم
چه بودی گر بدان دو رفته همره بودمی من هم

اگر میرم نخواهم دوخت زخم تیغ آن قاتل
ز مریم رشته گر آرند و از عیسیش سوزن هم

ز عشق صد گره در کار بود از هجر یار اینک
گره افتاد بر چاک گریبان بلکه دامن هم

جدا زان زلف و رو سال و مه از بس رنج مهجوری
ملول از شام تیره گشته ام وز روز روشن هم

مرا تا بار سر برداشتی از گردن ای قاتل
سرم شد زیر بار منت تیغ تو گردن هم

ز هجرت خانه دل تیره بود ای مه خوشم اکنون
که در وی تیغ و تیرت رخنه ها افکند و روزن هم

سرم گرد سرت گردد چو خواهی دورش اندازی
ز بس سنگ جنون خوردن شد او سنگ فلاخن هم

شه و بزم نشاط ایدل گدا و کنج میخانه
چو نبود صاف ساغر بد نباشد دردی دن هم

ازان بد عهد دل را گر توانم کندن ای فانی
کنم شرطی که دیگر دل به عهد دلبران ننهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.