۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۴ - مخترع

ای کافر بد مست که بردی دل و دین هم
جان نیز فدایت مگذر غافل ازین هم

آن طره بگوش تو سخن گوید و ابرو
خم بهر شنیدن ز کمین حال چنین هم

نقش عجب و صورت مشکل که ز حسنت
نقاش ختا هم زد و صورت گر چین هم

ای پیر مغان بار دگر توبه شکستیم
یک رطل گرانم ده و در جرم مبین هم

صد حلقه انگشتری از تیر تو در دل
دارم ز خط مهر تواش نقش نگین هم

فانی چه غم از جور چو عشاق بلا کش
دارند عوض وصل گمان بلکه یقین هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.