۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۹ - مخترع

گر چه دوش از داغ هجران آتشین تب داشتم
سوز این آتش فزونتر بود کامشب داشتم

درد و ضعفم هر دو مهلک بود گر میآمدی
پرسه را اسباب جان دادن مرتب داشتم

از تو و خود در زمان هجر و ایام فراق
روح را بی قالب و بی روح قالب داشتم

گر تقرب جستم اندر شرب با مستان دیر
عیب نبود چون به ایشان قرب مشرب داشتم

در خیال خار مژگانش نبودم خواب دوش
ز آنکه اندر پیرهن صد نیش عقرب داشتم

در تب غم فانیا سوز درونم کم نشد
زانکه از تبخاله بود آبی که بر لب داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.