هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) است. شاعر از مستی و عشق سخن می‌گوید و خود را غلام پیر مغان و خاک راه معشوق می‌خواند. او از جرعه‌خواهی و سیراب نشدن از جام وصال معشوق می‌گوید و در نهایت، فانی شدن عاشق در راه عشق را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های شراب و مستی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۶۰ - تتبع خواجه عصمت

چو خاک راه توام ای تو شاه جرعه کشان
ز نیم خورد میت جرعه ای به خاک افشان

هزار شرم ز دینم که هر شب از مستی
مغان برون فکنندم ز خاک دیر کشان

سحر ز رنج خماریم ناخوش ایساقی
به سازمان بدو جام می صبوح خوشان

ز جام وصل تو سیراب صاف نوشانند
چه شد به دردکشان نیز جرعه ای بچشان

غلام پیر مغانم که خاک دیرش را
به بال خویش بروبد ملک ز رفعت شان

چه حد نام تو بردن که من به عشق توام
غلام ماه وشان ای که شاه ماه وشان

مجو نشانه فانی که تا بشد عاشق
ازو بدشت فنا کس نیافت نام و نشان
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹ - تتبع مخدوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.