هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر در مورد عشق، فراق، و وصال است. شاعر از نبود یار، بیقراری دل، و تأثیر عشق بر عقل سخن میگوید و از عناصری مانند باده، میکده، و گل برای توصیف حالات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و احساسات شدید در شعر، مناسب برای مخاطبانی با درک ادبی و عاطفی بالاتر است.
شمارهٔ ۲۶۷ - تتبع خواجه
مژده وصل میرسد در دل من قرار کو!؟
هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!
دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل
تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!
گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد
عشق رسید عقل را پیش وی اعتبار کو؟!
چون گل خوش نسیم من بزم مرا چو روضه کرد
مطلب خوشنوا کجا باده خوشگوار کو!؟
پیر مغان به خاک اگر جرعه فشاند از قدح
تشنه دلی به میکده چون من خاکسار کو؟!
خانه تیره دلم بر خس و خار هجر شد
شعله شمع وصل را آتش آن عذار کو؟!
سال دگر که آگه از هستی ما بیار می
گوی حریف و میکده جرعه کشان یار کو؟!
شرح فراق را مگو گر چه رقم نمیکنی
طبع سخن طرازم از محنت روزگار کو؟!
لاف فنا همی زند فانی وگرنه این خطاست
سینه آتشین کجا دیده اشکبار کو؟!
هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!
دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل
تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!
گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد
عشق رسید عقل را پیش وی اعتبار کو؟!
چون گل خوش نسیم من بزم مرا چو روضه کرد
مطلب خوشنوا کجا باده خوشگوار کو!؟
پیر مغان به خاک اگر جرعه فشاند از قدح
تشنه دلی به میکده چون من خاکسار کو؟!
خانه تیره دلم بر خس و خار هجر شد
شعله شمع وصل را آتش آن عذار کو؟!
سال دگر که آگه از هستی ما بیار می
گوی حریف و میکده جرعه کشان یار کو؟!
شرح فراق را مگو گر چه رقم نمیکنی
طبع سخن طرازم از محنت روزگار کو؟!
لاف فنا همی زند فانی وگرنه این خطاست
سینه آتشین کجا دیده اشکبار کو؟!
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶ - در طور خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸ - تتبع خواجه حسن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.