۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۰ - مخترع

چو آتشی است لب لعل پر فسانه او
زبان به عشوه برآوردنش زبانه او

بهانه در دم قتلم اگر کنده چه زیان
به نقد می کندم قتل چون بهانه او

شهی است باده فروش و خزانه میخانه
ز لعل پر خم بسیار در خزانه او

خوش است بحر می آنسان که عقل یارد شد
ازین کرانه او تا بآن کرانه او

مطیع پیر مغان گرد پس مگو که چه کرد
هوای مغبچه و باده مغانه او

مشو فریفته زلف و خال شاهد دهر
که جست طایر زیرک ز دام و دانه او

چو فانی آنکه نشانی به دوست برد ایدل
درین جهان نتوان یافتن نشانه او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹ - تتبع میر وفایی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱ - تتبع خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.