۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۳ - تتبع خواجه

سرگران گشتم ازان نرگس خواب آلوده
جگرم خون شد ازان لعل شراب آلوده

لبش آلوده به می گشت و حیاتم بخشید
جوهر جان که بیاقوت مذاب آلوده

گفتمش کوی تو آلود ز اشکم گفتا
بد نباشد چمن از اشک سحاب آلوده

سرخ شد چشم تو از خون دل سوزانم
همچو مستی که بخوناب کباب آلوده

زاب ابریق ریای تو نشویم ای شیخ
خرقه خود که شد از باده ناب آلوده

گو برای پیر مغان مست خرابم از دیر
ز اشک خونم چو شد این دیر خراب آلوده

بنده پیر مغانم که ز بحر کرمش
شسته شد جرم و نگردید بآب آلوده

دفتر خون دلم هر که بخواند گردد
زاب چشمش همه اوراق کتاب آلوده

فانیا راه روانست که در دشت فنا
میرد ار تشنه نگردد به سراب آلوده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲ - مخترع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴ - اختراع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.