۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶ - تتبع سلطان حسینی

از من آواره در کویت فغانی مانده
بی نشانی رفته و از وی نشانی مانده

خان و مان در کوی تو درباختم بنگر کنون
خان و مان گم گشته و بی خانمان مانده

گر چه مردم در سر کوی وفا اینهم بس است
طعنه گر بهر سگانت استخوانی مانده

ناسح افسانه فرهاد و مجنون شد دلم
زانکه در هر کوی از وی داستانی مانده

همرهان رفتند و من نالان به حال خویشتن
چون سگ گم گشته ای کز کاروانی مانده

مرهم وصل از قدح خواهم که در پیرانه سر
داغ هجرم در دل از عشق جوانی مانده

ساقیا هر می که پیمودی به فانی در نیافت
لطف فرما کین زمان رطل گرانی مانده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵ - تتبع خواجه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷ - تتبع شیخ کمال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.