۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱

دلبرا بر کش نوا با ناله زارم بساز
چنگ در برگیر و آهنگی که من دارم بساز

از دل و جان سوی تو پیغام درد آورده ام
بی ملامت گوش کن چندانکه بگذارم بساز

یکشب از دیوانه ای بردار تکلیف و قلم
زان پس از زلف و مژه زنجیر و مسمارم بساز

گر کشم زنجیر زلفت نیک مجنونم مسوز
ور برم دستی به نارت نیک بیمارم بساز

گر شوم مسجد نشین زابروت محرابم بنه
ور سجود آرم ترا از طره زنارم بساز

بسکه در بیچارگی در ساختم با کار تو
وقتش آمد یاریئی کن چاره کارم بساز

ساختم با هجر دشوارت به سختی سالها
بیش ازین سختی مکن با کار دشوارم بساز

گریه چشمم هوا را گل بسازد بی شکی
ای گل باغ دلم با چشم دربارم بساز

گر بخندم بی جمالت پرده رازم بسوز
ور بگریم در غمت با گریه زارم بساز

کار و بارم عشق روی تست از راه صواب
گر خطا کارم بسوز و ور نکو کارم بساز

چشم تو خفته ست و من بیدار چو چشم فلک
یکزمان بیدار شو با چشم بیدارم بساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.