هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از می‌خواهد که پرهیز و زهد رنگ‌آمیز را کنار بگذارد و به زندگی و لذت‌های آن بپردازد. او ارزش دنیوی را ناچیز می‌شمارد و بر این باور است که دین و آیین‌های مختلف مانند زردشتی و قلندری، تنها توشه‌ای برای راه سخت زندگی هستند. شاعر از زاهدان و مصلحان انتقاد می‌کند و به جای آن، عشق و لذت را ستایش می‌کند. در نهایت، از ساقی می‌خواهد که زنجیرهای مشکین را باز کند و شادی را به او بازگرداند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، انتقاد از دین و زهد ممکن است برای برخی گروه‌های سنی حساسیت‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۹

ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را

ملکت آل بنی آدم ندارد قیمتی
خاک ره باید شمردن دولت پرویز را

دین زردشتی و آیین قلندر چند چند
توشه باید ساختن مر راه جان آویز را

هر چه اسبابست آتش در زن و خرم نشین
بدرهٔ ناداشتی به روز رستاخیز را

زاهدان و مصلحان مر نزهت فردوس را
وین گروه لاابالی جان عشق‌انگیز را

ساقیا زنجیر مشکین را ز مه بردار زود
بر رخ زردم نه آن یاقوت شکر ریز را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.