۵۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست
صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست

میدان مهر او نه به کام سمند ماست
درع وفای او نه به بالای پست ماست

دیریست تا به یادش می نوش می‌کنم
کس را نگفت او که فلان مرد مست ماست

با پاسبان کویش در خاک می‌رویم
هر چند فرق فرقد جای نشست ماست

چون مات برد ماست همه کس حریف ماست
وانجا که نیستیست همه عین هست ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.