هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که در حضور معشوق، همه چیز حتی ساده‌ترین چیزها مانند یک خار، ارزشمندتر از هزاران نعمت دیگر است. شاعر همچنین از گذر زمان و تغییر فصل‌ها سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که با آمدن عشق، همه چیزهای دیگر از میان می‌روند. در پایان، شاعر از فرصتی که برای بیان عشقش به دست آورده است، ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۸

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست

آنجا که جمال دلبر آمد
والله که میان خانه صحراست

وانجا که مراد دل برآمد
یک خار به از هزار خرماست

گر چه نفس هوا ز مشکست
ورچه سلب زمین ز دیباست

هر چند شکوفه بر درختان
چون دو لب دوست پر ثریاست

هر چند میان کوه لاله
چون دیده میان روی حوراست

چون دولت عاشقی در آمد
اینها همه از میانه برخاست

هرگز نشود به وصل مغرور
هر دیده که در فراق بیناست

اکنون که ز باغ زاغ کم شد
بلبل ز گل آشیانه آراست

بر هر سر شاخ عندلیبی‌ست
زین شکر که زاغ کم شد و کاست

فریاد همی کند که باری
امروز زمانه نوبت ماست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.