هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و جدایی میگوید و بیان میکند که دلش مانند آتشکدهای بدون بت، در آتش فراق میسوزد. او از نامهربانی و بیرحمی فراق شکایت میکند و آرزو میکند که کسی به حالش رحم کند. شاعر همچنین اشاره میکند که سنگ (نماد بیرحمی) هرگز به دلش رحم نخواهد کرد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند فراق، درد و بیرحمی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. بنابراین، مناسبتر است که خوانندگان حداقل 16 سال سن داشته باشند تا بتوانند این مفاهیم را به درستی درک کنند.
غزل شمارهٔ ۳۷
تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست
فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست
هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد ترا
بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدست
ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا
جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدست
تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم
سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست
فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست
هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد ترا
بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدست
ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا
جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدست
تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم
سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.