۲۱۶ بار خوانده شده
ای باد بگو آن شه رعنا پسران را
سر خیل بتان خسرو زرین کمرانرا
ناخن زن داغ دل ارباب محبت
صیقلگر آئینه صاحبنظران را
بر هم زن شیرازه جمعیت عشاق
آشفته کن رشته شوریده سران را
کای رفته بغربت ز غمت شیشه صبرم
نازکتر از آن گشته که دل نو سفران را
دارم بره شوق من خاکنشین چند
چون نقش قدم چشم به حسرت نگران را
ننویسی اگر نامه پیامی که تسلی
بخشد من مهجور بفرقت گذران را
مشتاق بس این ناله جانسوز که آن شوخ
هرگز نفرستد خبری بیخبران را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سر خیل بتان خسرو زرین کمرانرا
ناخن زن داغ دل ارباب محبت
صیقلگر آئینه صاحبنظران را
بر هم زن شیرازه جمعیت عشاق
آشفته کن رشته شوریده سران را
کای رفته بغربت ز غمت شیشه صبرم
نازکتر از آن گشته که دل نو سفران را
دارم بره شوق من خاکنشین چند
چون نقش قدم چشم به حسرت نگران را
ننویسی اگر نامه پیامی که تسلی
بخشد من مهجور بفرقت گذران را
مشتاق بس این ناله جانسوز که آن شوخ
هرگز نفرستد خبری بیخبران را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.