هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانه، حسرت و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از عشق نافرجام، دوری از معشوق و رنج‌های روحی خود می‌نالد و احساس می‌کند که در دام عشق گرفتار شده است. او از شادی‌های زودگذر و گریه‌های فراوان می‌گوید و از روزگار تاریک خود شکایت دارد. همچنین، اشاره‌ای به مرگ و نیستی دارد و از طبیب ناامید می‌شود که درمانی برای بیماری عشق او ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به مرگ و ناامیدی وجود دارد که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.

شمارهٔ ۱۶

کاش بیرون فتد از سینه دل زار مرا
کشت نالیدن این مرغ گرفتار مرا

بی‌بقا شادی وصل تو و دانم که ز پی
آرد این خنده کم گریه بسیار مرا

چه شد ار داد به‌صدرنگ گل آن گلبن ناز
که ازو نیست بجز دامن پرخار مرا

منم از رونق جنس هنر آفت زده‌ای
که زد آتش بدکان گرمی بازار مرا

گومبر جانب گلشن قفسم را صیاد
بس بود ناله‌ای از حسرت گلزار مرا

نرود تیرگی از بخت بکوشش گو باد
روز روشن دگر آنرا و شب تار مرا

آنکه آخر بصد افسانه بخوابم میکرد
ساخت از خواب عدم بهر چه بیدار مرا

گو طبیبم نکند چاره مریض عشقم
که دل‌خسته بود خوش تن بیمار مرا

نیست گویائیم از خویش چو طوطی مشتاق
این سخنهاست از آن آینه رخسار مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.