۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

عنان دل بکف کودکی بود ما را
که میکشد ز ستم مرغ رشته بر پارا

دل مرا ز دل تست سنگدل یارا
شکایتی که نباشد ز سنگ مینا را

چه میکند به فلک اضطراب ما که غمی
ز دست و پا زدن غرقه نیست دریارا

بیک نگاه غزالان شهر ما چه عجب
اگر کشند بشهر آهوان صحرا را

برد ز هر دو جهان دست اگر فتد مشتاق
ترنج غبغب یوسف بکف زلیخا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.