هوش مصنوعی: شاعر از انتظار طولانی و اضطراب خود می‌نالد و از خداوند طلب امید می‌کند. او عمر خود را مانند بلبلی در قفس به حسرت گذرانده و از سوختن در آتش عشق و اضطراب سخن می‌گوید. شعله‌های عشق مانند آتش شمع، انگشتانش را می‌سوزاند و پرده از راز معشوق آتشینش برمی‌دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اضطراب، حسرت و سوختن در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۸

از انتظار مکش بیش از این فکاری را
بخود قرار مده قتل بی‌قراری را

بیا بیا که خدایت برآورد امید
تو گر امید بر آری امیدواری را

گذشت عمر بحسرت مرا چو آن بلبل
که در قفس گذرانید نوبهاری را

بقتل سوخته خویش اضطراب از چیست
مگر بود چه‌قدر زندگی شراری را

گرفته است سر انگشت من چو شمع آتش
مگر گشوده نقاب آتشین عذاری را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.