۳۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱

ای پر در گوش من ز چنگت
وی پر گل چشم من زرنگت

هنگام سماع بر توان چید
تنگ شکر از دهان تنگت

چون چنگ به چنگ بر نهادی
آید ز هزار زهره ننگت

چون شوخ نه ای بسان نرگس
کی باده دهد چو باد رنگت

هم صورت آهویی به دیده
زنیست تکبر پلنگت

در صلح چگونه‌ای که باری
شهریست پر از شکر ز جنگت

ای چشم خوشت مرا چو دیده
یک روز مباد آژرنگت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.