۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

نگارم در کنار و ساغر می بر لبست امشب
شبی کامد مساعد کوکب من امشبست امشب

زلال وصل در کام من و از آتش غیرت
دل و جان غیر را تا صبح در تاب و تب است امشب

بود در هاله آغوش من آن مه نمیدانم
نصیبم این سعادت از کدامین کوکب است امشب

ز هجران بود دیشب تلخ و شیرین تر ز جان شهدی
بجامم از لب شیرین آن شیرین لبست امشب

بسم زین باغ تا روز جزا در کامم این لذت
کز آب سیب ز نخدان و ترنج غبغب است امشب

چنان آسوده جانم از غم هجران که پنداری
نه جان دوش جان دیگرم در قالبست امشب

نوای عیش مشتاق از وصال او به لب دارم
نه کارم آه و زاری تا سحر چون هر شبست امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.