هوش مصنوعی: این متن شعری است که از ناامیدی و دل‌تنگی شاعر در عشق و دوستی سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که عشق و وفا در وجود معشوق نیست و دل‌های دیگران نیز جایگاه او را ندارند. شاعر از جفا و بی‌مهری شکایت دارد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که انتظار مهر و وفا از معشوق بیهوده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۱

جز جور کار طبع بکین مایل تو نیست
تخمیست دوستی که در آب و گل تو نیست

آن صید افکنی تو که روح‌القدس سزد
در خاک و خون طپد که چرا بسمل تو نیست

گفتی چه جوئی از در دلها عبث مرا
کو در جهان دلی که در آن منزل تو نیست

در طاقت آبگینه بخارا نمیرسد
ظالم جفا بسست دل ما دل تو نیست

سرگشته روز و شب چو جرس میکنم فغان
در وادیی که رهگذر محمل تو نیست

کردم ز مهر قطع نظر ساختم بجور
چند از تو جویم آنچه در آب و گل تو نیست

مشتاق از و توقع مهر و وفا مدار
کین شیوه کار دلبر سنگین دل تو نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.