۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶

آن که با من همنشین در عشق جانان من است
کیست غیر از دل که آن هم دشمن جان من است

نیست با کم از سیه بختی که داغ عشق او
روز و شب مهر منیر و ماه تابان من است

گشته روزم تیره زان زلف و گواه دعویم
خاطر آشفته و حال پریشان من است

بندی عشقم چه می خوانی ز زندانم به باغ
کنج زندان باغ و طرف باغ زندان من است

تا درین گلزار خاری هست از جورش چو گل
چاک مشتاق از گریبان تا به دامان من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.