۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

تو را که چرخ به کام من از جفا نگذاشت
به کام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت

فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش
گلشن به ناله ی مرغان بی‌نوا نگذاشت

ز دیر و کعبه به کوی تو ره برد هیهات
کسی که لطف تو راهیش پیش پا نگذاشت

به من گذر به غلط کردی و شکفت دلم
تو میگذاشتم تنگ دل خدا نگذاشت

هزار مرتبه مشتاق خواست از کویت
رود ز جور تو چون دیگران وفا نگذاشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.