۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

خونم ز لب بوسه فریب تو هوس ریخت
آخر ز غمت خون مرا بین که چه کس ریخت

با حسرت گلشن چه کند مرغ گرفتار
صیاد چه شد گل به در و بام قفس ریخت

از عشق تو داد آنکه مرا شب همه شب‌پند
در آتش سوزان همه خار و همه خس ریخت

آن بیدل مستم که ز تمهید تو آخر
شب خون مرا بر سر کوی تو عسس ریخت

از گرد یتیمی چو گهر زنده بگورم
گردون ز غمت بر سر من خاک ز بس ریخت

زین باغ مجو خاطر آزاده که صیاد
از غنچه بهر شاخ گلی رنگ قفس ریخت

مشتاق ز پا ماند به راه طلب آخر
پر زد ز بس از شوق شکر بال مگس ریخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.