هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و بیپناهی سخن میگوید و به عشق و جفای دوستان اشاره میکند. او از دلتنگی، تشنگی وصل، و رنجهای عشق میگوید و در نهایت به بندگی و عشق به معشوق اعتراف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، درد فراق، و بندگی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۷۴
زان در کجا توان رفت از بیپناهی ایدوست
با دوستان جفا کن چندانکه خواهی ایدوست
رحمی که از جفایت در لجه محبت
وقتست کشتی ما گردد تباهی ایدوست
دور از زلال وصلت در خاک میطپد دل
چون از جدائی آب لب تشنه ماهی ایدوست
در گلستان عشقت از سرخ و زدر ما را
اشگیست ارغوانی رنگیست کاهی ایدوست
ما دادخواه عشق و تو پادشاه حسنی
پیش تو لب چه بندیم از دادخواهی ایدوست
روزیست کز غمت صبح گردد شب حیاتم
روزی که خواهد انداخت داغم سیاهی ایدوست
یک بندهات چو من نیست کاول بر آستانت
خود بندگی گزیدم بر پادشاهی ایدوست
پیشت بشکوه مشتاق زان لب نمیگشاید
کز جور خویش دانی حالش کماهی ایدوست
با دوستان جفا کن چندانکه خواهی ایدوست
رحمی که از جفایت در لجه محبت
وقتست کشتی ما گردد تباهی ایدوست
دور از زلال وصلت در خاک میطپد دل
چون از جدائی آب لب تشنه ماهی ایدوست
در گلستان عشقت از سرخ و زدر ما را
اشگیست ارغوانی رنگیست کاهی ایدوست
ما دادخواه عشق و تو پادشاه حسنی
پیش تو لب چه بندیم از دادخواهی ایدوست
روزیست کز غمت صبح گردد شب حیاتم
روزی که خواهد انداخت داغم سیاهی ایدوست
یک بندهات چو من نیست کاول بر آستانت
خود بندگی گزیدم بر پادشاهی ایدوست
پیشت بشکوه مشتاق زان لب نمیگشاید
کز جور خویش دانی حالش کماهی ایدوست
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.