هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام و دوری معشوق است. شاعر از تهی بودن خود از آرامش و پر شدنش از غم و اندوه می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و مردم به حقیقت شکایت دارد و از اشک‌هایش که مانند سیل ویرانگر است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۵

از دوست قالب من دیوانه پرشده است
جسمم ز جان تهی وز جانانه پر شده است

خون دل از غمت همه در چشمم آمده است
مینا تهی ز باده و پیمانه پر شده است

گردد چگونه سبز بکوی تو آشنا
کین گلستان ز سبزه بیگانه پر شده است

آن نکته نشنوند که دارد حقیقتی
از بسکه گوش خلق ز افسانه پر شده است

گردت ز بسکه طایر دلها فشانده بال
پای چراغت از پر پروانه پر شده است

ما را ز حلقه نرسد بیش از این کمند
ازبس بعهد زلف تو دیوانه پر شده است

نبود دلم رهین فروغی ز مهر و ماه
کز پرتو جمال تو این خانه پر شده است

هرگز دل خراب بدهر اینقدر نبود
از سیل اشگ ماست که ویرانه پر شده است

محروم زخم ماست از آن زلف عنبرین
ورنه ز مشگ چاک دل شانه پر شده است

مشتاق را ز اشگ غمت تار هر مژه
چون رشته بود که ز دردانه پر شده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.