۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

بگذر از دیر و حرم جانانه جای دیگر است
خانه دل جای او وین خانه جای دیگر است

شد دلم از دوری دلبر خراب اما چه سود
گنج جای دیگر و ویرانه جای دیگر است

چون می از مینای چرخ آید بجام عشرتم
شیشه جای دیگر و پیمانه جای دیگر است

گرنه ما را در طلب سرگشتگی باید چرا
کعبه جای دیگر و بتخانه جای دیگر است

یار بزم افروز غیر و در طلب سرگشته من
شمع جای دیگر و پروانه جای دیگر است

مانده در چشمم سرشگ رفته دل در کوی او
طفل جای دیگر و دیوانه جای دیگر است

غم درون سینه و واز تنگی جا دل برون
میهمان در خانه صاحبخانه جای دیگر است

بیخود عشقم مگو مشتاق با من حرف وصل
رو که جای گفتن افسانه جای دیگر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.