هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از درماندگی دل، اشتیاق به وصال معشوق، و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و از تشبیه‌های زیبا مانند غریق مرده در ساحل و قطره‌ای در برابر دریا استفاده می‌کند. همچنین، او از حوادث روزگار و ناملایمات زندگی گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تشبیه‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۹

بر اوست رحم که درمانده دل افتاده است
کدام عقده چو این عقده مشکل افتاده است

دمی بوصل تو چرخم چو آن غریق رساند
که مرده است وز دریا بساحل افتاده است

دلم ز کوی بتان کی رهد که هر قدمی است
بخاک دامی و صیاد غافل افتاده است

جز اشگ ما که بخود عمری از غمت نالید
کدام قطره بدریا مقابل افتاده است

براه کوی تو آن رهروم که چون شده خاک
بسعی باد گذراش بمنزل افتاده است

ز پایمال حوادث چه شکوه مجنونرا
که گشته گرد و بدنبال محمل افتاده است

ز برق نیست غمم مزرع مرا مشتاق
ز تاب تشنگی آتش بحاصل افتاده است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.