۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

بر لب بغیر ناله که دمساز مانده است
از دوریت بما چه دگر باز مانده است

آمد خزان عمر و هوای چمن بجاست
پر رفته است و حسرت پرواز مانده است

چون دل زید به پنجه مژگان او که صید
سالم کجا بچنگن شهباز مانده است

دارم ز دیر و کعبه بدل رو که این در است
در عشق اگر دری بر خم باز مانده است

کردم بباغ ناله‌ای و تا ابد مرا
از شوق غنچه گوش بر آواز مانده است

جز من که در دلم غمت افسرده پاکرا
در خانه سیل‌خانه برانداز مانده است

مشتاق را ز عشق بود بوی گل کجا
پنهان بزیر پرده غماز مانده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.