۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴

دولت فقر آفت زوال ندارد
ای خنک آنکس که ملک و مال ندارد

گریه بود ترجمان آنکه زبانی
پیش تو هنگام عرض حال ندارد

چشم تر است آبیار کشت محبت
مزرع ما بیم خشک سال ندارد

بوالهوس است آنکه گاه عرض تمنا
پیش نکویان زبان لال ندارد

هست قدح بزم عشق را دل پرخون
جام زر و کاسه سفال ندارد

گاه مه و گاه مهر گویمت اما
پیش تو این حسن و آن جمال ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.