هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق است که در آن دعا، مدعا، می و معشوق همه یکی دانسته شدهاند. شاعر از جدایی معشوق درد میکشد و درمان درد خود را فقط در وجود معشوق میبیند. او خود را گدای درگاه معشوق میداند و هرچه هست را در همان میبیند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۲۵
خوانم او را دعا همین باشد
وز دعا مدعا همین باشد
بس درین محفلم می و معشوق
تا همانست و تا همین باشد
رودم دل کجا ز کنج لبت
گوشه دلگشا همین باشد
در وداع تو تا دل و جان هست
تا همانست و تا همین باشد
چون پی محملت ننالد دل
ناقهات را درا همین باشد
دردمند توام دوا چه کنم
من ودردت دوا همین باشد
از در او کجا رود مشتاق
شه همان و گدا همین باشد
وز دعا مدعا همین باشد
بس درین محفلم می و معشوق
تا همانست و تا همین باشد
رودم دل کجا ز کنج لبت
گوشه دلگشا همین باشد
در وداع تو تا دل و جان هست
تا همانست و تا همین باشد
چون پی محملت ننالد دل
ناقهات را درا همین باشد
دردمند توام دوا چه کنم
من ودردت دوا همین باشد
از در او کجا رود مشتاق
شه همان و گدا همین باشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.