هوش مصنوعی: این شعر از عشق، رهایی، و انتقام طبیعت و زمانه سخن می‌گوید. شاعر از روزهای خوش گذشته یاد می‌کند که در آن هیچ قفس و دامی وجود نداشت، اما اکنون گلچین روزگار با گلبن انتقام گرفته است. او از آرزوی وصال و ناکامی‌های عاشقانه می‌گوید و در نهایت، به بی‌خودی و اشتباه در تشخیص دوست از دشمن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند انتقام و ناکامی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۵

روزی که مرغ وحشی دل با تو رام بود
نه نامی از قفس نه نشانی ز دام بود

سرکش مشو ز ناز که گلچین روزگار
با گلبن آنچه کرد گل انتقام بود

مردم ز آرزوی وصال تو کین ثمر
هرگز نگشت پخته و تابود خام بود

می‌کش نیم‌ کنون که مرا آفریده‌اند
زان مشت گل که گاه سبوگاه جام بود

افغان که گشت هاله خط بوته گداز
حسن ترا که غیرت ماه تمام بود

شادم ز بیخودی که چه با غیر دیدمش
نشناختم که غیر که‌و او کدام بود

مشتاق لب به بند که افتاد در قفس
طوطی باین گناه که شیرین کلام بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.