۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

روزی که مرغ وحشی دل با تو رام بود
نه نامی از قفس نه نشانی ز دام بود

سرکش مشو ز ناز که گلچین روزگار
با گلبن آنچه کرد گل انتقام بود

مردم ز آرزوی وصال تو کین ثمر
هرگز نگشت پخته و تابود خام بود

می‌کش نیم‌ کنون که مرا آفریده‌اند
زان مشت گل که گاه سبوگاه جام بود

افغان که گشت هاله خط بوته گداز
حسن ترا که غیرت ماه تمام بود

شادم ز بیخودی که چه با غیر دیدمش
نشناختم که غیر که‌و او کدام بود

مشتاق لب به بند که افتاد در قفس
طوطی باین گناه که شیرین کلام بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.