هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از تجربه‌های عمیق عشق، رنج‌های ناشی از آن و در نهایت رسیدن به آرامش و معرفت سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و تلخی‌های عشق می‌نالد، اما در عین حال به موهبت‌های معنوی و روحانی که از این مسیر به دست آورده اشاره می‌کند. او از بی‌رنگی و وحدت وجود سخن می‌گوید و در پایان، خاک شدن و رسیدن به مقامات عالی معنوی را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و مفاهیم انتزاعی عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۳۷

بوسه‌ای دوش ز لعل تو براتم دادند
مرده بودم ز غمت آب حیاتم دادند

کام تلخیست که بردم ز غمش در ته خاک
ثمری کاخر از آن شاخ نباتم دادند

تشنه در بادیه عشق به خون غلطیدم
چه شد از دیده تر شط فراتم دادند

پای‌بست توام از تن نکنم شکوه چه سود
گیرم از این قفس تنگ نجاتم دادند

برنخیزم شوم ار خاک نظر کن برهت
چه‌قدر صبر و چه مقدار ثباتم دادند

در سواد خط مشکین لب او پنهان داشت
چون خضر آنچه نشان در ظلماتم دادند

مفلس عشق ترا جز تو نباید چکنم
نقد کونین گرفتم بزکاتم دادند

رهبرم گشت ز هر رنگ به بی‌رنگی ذات
نشاء گرمی صدرنگ صفاتم دادند

خاک شو خاک که من بر سر آن کو مشتاق
چون شدم پست علو درجاتم دادند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.