هوش مصنوعی:
این شعر از پایان یافتن شب فراق و رسیدن به وصال یار سخن میگوید. شاعر با بیان تصاویری مانند پایان شب تاریک، پیوستن یار، پایان رنجهای هجران و تأثیر بهار بر گلشن، احساس شادی و آرامش خود را پس از دوران سختی بیان میکند.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عاطفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۳۹
مژده ای دل که شب فرقت یار آخر شد
روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد
یار از غیر برید الفت و با ما پیوست
بود ربطی که میان گل و خار آخر شد
از دم سرد خزان آنچه بگلشن میرفت
عاقبت از نفس گرم بهار آخر شد
صندل دردسرم شد می وصلش صد شکر
محنت مستی و اندوه خمار آخر شد
گشت آئینه صفت خاک چمن عکسپذیر
که ز صیقلگری ابر غبار آخر شد
میرسد آنچه بما از ستم هجر گذشت
میکشد آنچه دل از فرقت یار آخر شد
از گل آن جور که بر بلبل مسکین میرفت
عاقبت از اثر ناله زار آخر شد
میکشد آن همه محنت که ز هجران مشتاق
یارش از مهر چو آمد بکنار آخر شد
روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد
یار از غیر برید الفت و با ما پیوست
بود ربطی که میان گل و خار آخر شد
از دم سرد خزان آنچه بگلشن میرفت
عاقبت از نفس گرم بهار آخر شد
صندل دردسرم شد می وصلش صد شکر
محنت مستی و اندوه خمار آخر شد
گشت آئینه صفت خاک چمن عکسپذیر
که ز صیقلگری ابر غبار آخر شد
میرسد آنچه بما از ستم هجر گذشت
میکشد آنچه دل از فرقت یار آخر شد
از گل آن جور که بر بلبل مسکین میرفت
عاقبت از اثر ناله زار آخر شد
میکشد آن همه محنت که ز هجران مشتاق
یارش از مهر چو آمد بکنار آخر شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.