هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق می‌گوید و از ناکامی‌ها و محدودیت‌هایی که مانع وصال هستند شکایت می‌کند. او از دیدن رخسار معشوق، شنیدن سخنانش، و حتی لذت‌های کوچک مانند بوییدن گل‌ها محروم شده است. احساس تنهایی، حسرت، و ناامیدی در سراسر شعر مشهود است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۴۰

صد چشمم و رخسار تو دیدن نگذارند
صد گوشم و حرف تو شنیدن نگذارند

از گلشن وصل تو چه حاصل که شکفته است
درهم گلت از خوبی و چیدن نگذارند

زیر فلکم گو نگشایند پروبال
چون زین قفس تنگ پریدن نگذارند

از رستن تخمی که برش نیست چه حاصل
گوهر گرم از خاک دمیدن نگذارند

خون شد جگر تشنه ز حسرت نگرم چند
شادابی لعلی که مکیدن نگذارند

دل تنگم و آورد صبا بوی تو فریاد
چون غنچه گرم جامه درین نگذارند

مشتاق چه کیفیتم از باده در آن بزم
زان جام لبالب که چشیدن نگذارند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.