۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۲

گفتم ز صبر کار بسامان شود نشد
طالع بحکم و بخت به فرمان شود نشد

یا آنکه ترک او بجفا دل کند نکرد
یا آنکه اوز کرده پشیمان شود نشد

با جان ز دام کفر خط او رهد نرست
یا آن فرنگ‌زاده مسلمان شود نشد

یا همچو شمع آتش هجرت کشد نکشت
یا گلخن فراق گلستان شود نشد

یا ذوق شهد وصل تو از دل رود نرفت
یا عادتم بتلخی هجران شود نشد

با خود بکوی وصل تو دل ره برد نبرد
یا جذبه تو سلسله جنبان شود نشد

مشتاق یا به راه غمت جان دهد نداد
یا مشکل فراق تو آسان شود نشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.