هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق، ناله‌های عاشقانه، و تأثیرات عمیق این عشق بر زندگی خود می‌نویسد. او همچنین به بی‌ثمری عشقش در برابر بی‌توجهی معشوق اشاره می‌کند و از سیاهی روزگار خود در غم عشق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، غم، و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۴۵

من و پاس تیر جفای او که مباد بر جگری رسد
که ز غیرتم کشد آن ستم که ز دوست بر دگری رسد

طلبی نگین وصال او بکف اینقدر ز چه مدعی
گهری چنین نه‌سزا بود که بچون تو بد گهری رسد

همه بلبلان و سرود خوش من و ناله‌ای که درین چمن
ز سرایتش دو سه قطره‌ای ز دلی بچشم تری رسد

بنشان ز بوسه آتش دل تشنه کام وصال خود
چه زیان دجله ز قطره‌ای که بآتشین جگری رسد

نکنم طلب ز جحیم هم که تری ز چشم ترم برد
که عیان بود چه بقلزمی ز حرارت شرری رسد

ز تو شهره‌ام چه بشهر و کوچه نهان کنم غمت از عدو
بکسی که شق شده پرده‌اش چه ضرر ز پرده دری رسد

تو که باغ پرگل و میوه‌ای چه تمتع از تو که هیچ گه
نه به بلبلان ز تو نکهتی نه به باغبان ثمری رسد

شده روزگار من این چنین ز غمت سیاه و نیم غمین
نرسد ز دور فلک شبی که نه از پیش سحری رسد
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.