هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق، رنج‌های ناشی از آن و امید به وصال معشوق سخن می‌گوید. او از زخم‌های حسرت، غم و ستم‌های عشق می‌نالد، اما در عین حال به امید رسیدن خبری از یوسف دلخسته‌اش است. شاعر از نازهای معشوق، تبسم‌های شیرینش و روزهای سیاه دوری می‌گوید و در نهایت به امید پیروزی بر دشمنان و رسیدن به آرامش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۱۴۶

منم آنکه هر نفسم بدل ستمی ز عشوه‌گری رسد
غم دلبری نشود کهن که ز تازه تازه تری رسد

بسریر سلطنت آنصنم زند از نشاط و سرور دم
بامید این من و کنج غم که ز یوسفم خبری رسد

منم آنکه میکشدم بخون ز خدنگ رشگ شهید خود
ز کمان ناز تو ناوکی بغلط چو بر جگری رسد

همه زخم حسرتم از لبت من خسته‌دل نبود روا
نمکی ز شهد تبسمت بجراحت دگری رسد

شده روز من چه شب سیه زندیدنت چه خوش آنزمان
که ز چهره پرده برافکنی و شب مرا سحری رسد

رهم از محیط غمت چسان که ز سخت‌گیری آسمان
نه بساحلی گذرم فتد نه بکشتیم خطری رسد

چه کنم اگر من خسته جان به ره وفا نکنم فغان
نه نسیمی از طرفی وزد نه ز جانبی خبری رسد

چه حذر ز خصم قوی مرا که اگر رسد مددی ز تو
سپه عدو شکند بهم بشکستگان ظفری رسد
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.