هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از عشق است. شاعر از غم و اندوه ناشی از عشق شکست خورده می‌نالد و اشاره می‌کند که هیچ کس جز معشوق نمی‌تواند درد دلش را تسکین دهد. همچنین، او از جفا و بی‌مهری معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که هیچ امیدی به بهبودی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۴۸

چه شود که اهل جهان بکسی ز تف غم او شرری نرسد
که بسوز دل پر از آتش ما رسد او جز او دگری نرسد

نروم بچه‌سان ز ولایت تو ز جفای برون ز نهایت تو
که ز گوشه چشم عنایت تو من غمزده را نظری نرسد

بحدیقه وصل تو پیر و جوان همه را شده خون ز دو دیده روان
که درخت پرثمر است و از آن بثمر طلبان ثمری نرسد

نه بناله‌ام از ستمت بر کس نه ببادیه‌ام به فقان چو جرس
من خسته غمت به تو گویم و بس که بدرددلم دگری نرسد

شده قسمت ما چو فسرده دلان خنکی ز بس از دم سرد جهان
شود آتش ار همه کون و مکان بسمندری شرری نرسد

تو که جور تو آمده بر دل ما همه راحت جان نبود عجبی
که رسد پی هم ز تو سنگ جفا و بشیشه ما خطری نرسد
وزن: متفاعلتن متفاعلتن متفاعلتن متفاعلتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.